کد مطلب:122248 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:231

احسان به کسانی که بدی نموده اند
الف: نقل شده كه ایشان گوسفندی را دید كه پاهایش را شكسته اند. به آن غلام گفت: چه كسی این كار را انجام داده؟ گفت: من. فرمود: برای چه؟ گفت: برای اینكه ناراحتی برایت ایجاد كنم. به آن غلام در حالی كه تبسم نموده بود گفت: آزادش كن و به او غذا بده.

ب: نقل شده كه مردی شامی - از همان كسانی كه معاویة ابن ابی سفیان آنها را با كینه نسبت به خاندان رسول پرورش داده بود - امام حسن علیه السلام را سواره دید و شروع به لعن وی كرد!! امام حسن علیه السلام جواب وی را نمی داد. وقتی كه مرد از دشنام دادن فارغ شد امام حسن علیه السلام با صورتی خندان بسوی وی رفت و گفت: ای شیخ، فكر می كنم كه غریب هستی و مرا اشتباه گرفته ای! اگر خسته هستی تو را برای استراحت دعوت می كنم و اگر درخواستی داری اجابت می كنم و اگر نیاز داشته باشی تو را بی نیاز می كنم و اگر در حال فرار بودی تو را پناه می دهم و اگر حاجت برآورده نشده ای داری آنرا برآورده سازم و اگر بسوی ما سفر كنی و مهمان تا زمان سفرت باشی ما به تو جا می دهیم. هنگامی كه شامی سخنان امام حسن علیه السلام را شنید گریه كرد و گفت: شهادت می دهم كه تو خلیفه خدا در زمین هستی، خداوند بهتر می داند كه رسالت خود را كجا قرار دهد، تو و پدرت بدترین مردم در نزد من بودید ولی اكنون تو و پدرت بهترین خلق خدا برای من هستید. امام حسن علیه السلام وی را تا پایان سفرش مهمان نمود و عقیده و فكرش را



[ صفحه 24]



نسبت به خاندان رسول تغییر داد.